؛★☆ღفـــریــاد سـکــوتـــ ღ☆★؛

بعد تقریبا 9 ماه به خاطر رفیقم "زهرا" آپ میکنم. سلاااااام دوستاااااان،چه خبرااااا؟ امروز به روایتی تولد امام محمد باقر (ع) به همههههه شما عزیزان مبارک باد***************

+نوشته شده در یک شنبه 15 / 9 / 1392برچسب:,ساعت16:9توسط ***کوثر*** | |

برای خریدن عشــــق،هرکه هرچه داشت،داد.مجنــــون هیچ نداشت و گریســـت.گمان کردند چون چیزی ندارد میگریــــد.اما کس ندانست که بهای عشــــق اشـــکــ است و بهای اشـــکـــ هم عشــــق...

+نوشته شده در جمعه 12 / 4 / 1392برچسب:,ساعت10:15توسط ***کوثر*** | |

...باجابجایی خاک،دانه های رز از دشت پشت جنگل به همراه باد آمدند و دانه ای در خاک زیر پای درخت مدفون شد. باجاری شدن مرداب پرندگان آمدند و جنگل از سکوت خارج شد.باپرش مرغابیان به درون رود،آب به اطراف پاشیده میشد.قطرات آب به خاک پای درخت نفوذ کرد.جوانه کوچک شروع به رشد کرد.غنچه سر از خاک برآورد.ریشه اش درحین رشد به حفره های درون سنگ راه یافت و بارشد خود سنگ را شکافت.سنگ سنگدل آب ذخیره شده در خود را به ریشه رز بخشید.خاک که خشک شد،باد آنرا کنار زد.سنگ شکسته مانده بود و عشقی که ریشه رز به دلش گذاشته... "پایان"***از کوثر***

+نوشته شده در دو شنبه 8 / 4 / 1392برچسب:,ساعت16:0توسط ***کوثر*** | |

انسان بودن يعني اين که وقتي با کسي مشتاقانه کوهي رو بالا رفتي اما رو قله حس کردي که ازش بي نياز شدي يادت نره که اونپايين چقدر بهش نياز داشتي ------------- انسان بودن یعنی اینکه وقتی حس کردی کسی بهت نیاز داره،کمکش کنی و بدون منــّت انتظار محبت نداشته باشی. ____________ انسان بودن یعنی اینکه وقتی رفتی به یک وبلاگ و ازش بازدید کردی یه نظری هم بدی. جای دوری نمیری.

+نوشته شده در یک شنبه 7 / 4 / 1392برچسب:,ساعت19:6توسط ***کوثر*** | |

یکی بود که یروزی،منو دوست داشت حالا رفته/ یکی نبود بدونه،بیخبر اون کجا رفته/ همه ی قصه این بود،چقد آسون چقد زود/ یکی قلبت رو برده،سرمون چی آورده... لینک دانلود از سایت "JustPashaei.Ir" لینک در ادامه مطلب... (نظر یادتون نره)
ادامه مطلب

+نوشته شده در سه شنبه 2 / 4 / 1392برچسب:مرتضی پاشایی آهنگ یکی بود یکی نبود,ساعت12:12توسط ***کوثر*** | |

...درخت و مرداب،درددل میکردند و سنگ به عشقشان میخندید.چون دلی سنگی داشت و خبر از معجزه عشق نداشت که روزی گریبان گیر خودش هم میشود.پروانه با خارج شدن از پیله دل به گل سپرد و رفت.بارفتن پروانه درخت خشکید.سنگ هم به جهلش پوزخند میزد.مرداب هم گریست،آنقدری که دلش پاک شد.لکه های گلی رفتند و مرداب،ر جوی روان شد.سنگ تنها شده بود.باد وزید،باخودش غبار آورد؛خاک آورد؛آورد و آورد...روی هم انباشته شد و سنگ زیر خاک دفن شد.اما هنوز هم صدای خنده اش به عشق درخت می آمد..."ادامه داره"

+نوشته شده در دو شنبه 1 / 4 / 1392برچسب:,ساعت18:29توسط ***کوثر*** | |

هرگاه صحبت از عشق درخت به کرم درون پیله میشد،سنگ میخندید. سنگ اما دلی سنگی داشت. اما داستان درخت؛درخت در قسمتی از جنگل سکونت داشت؛جایی که درختان اطراف یا خشکیده یا بریده شده بودند.در اطراف درخت مردابی وجود داشت و سنگی در دامن درخت.درخت مدتها بود که به کرمی که روی شاخه اش پیله کرده دل بسته بود.پیله ای که به قلب درخت هم راه یافت. مرداب قصه از عشق خود میگفت؛انتهای مرداب به رود وصل میشد.جایی که به هنگام گذر از آنجا رود را به تسخیر سکوت در آورده بود و نیز شیفته او... "ادامه داره"

+نوشته شده در پنج شنبه 5 / 2 / 1392برچسب:,ساعت19:14توسط ***کوثر*** | |

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ : ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻡ، ﺳﻘﻒ ﮔﻔﺖ : ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ! ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮔﻔﺖ : ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ ! ﺳﺎﻋﺖ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﺛﺎﻧﻴﻪ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺍﺳﺖ ! ﺁﻳﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ : ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺗﺎﺏ ﺁﻥ ﺑﻴﻨﺪﻳﺶ ! ﺗﻘﻮﻳﻢ ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺵ ! ﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﻑ ﻫﺎﻳﺖ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫُﻞ ﺑﺪﻩ ﻭﻛﻨﺎﺭ ﺑﺰﻥ ! ﺯﻣﻴﻦ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ ﻓﺮﻭﺗﻨﯽ ﻧﻴﺎﻳﺶ ﻛﻦ ! ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ، ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﮕﯿﺮ بخواب ..

+نوشته شده در جمعه 4 / 2 / 1392برچسب:,ساعت21:22توسط ***کوثر*** | |

چرا فکر میکنید من دل ندارم؟دل من بااینکه ازجنس پیچ و مهره و آهنه ولی من هم احساس دارم؛عشق را میفهمم؛عشق را درک میکنم..عشقی که درمن هست اونقدر زیاده که باعث رسوب درمن میشه که خودشو بصورت زنگ زدن نشون میده.آدما وقتی عشق منو میبینن علمی نگاه میکنن و میگن اکسیدآهنه.ولی اونا نمیدونن منم عشق دارم،کسانی رو دوست دارم.عشق من پدیده فیزیکی و شیمیایی نیست،حقیقیه؛دینیه. بجای خوندن فیزیک و شیمی،دینی بخونید. شاید منو درک کنید. ***کوثر***

+نوشته شده در یک شنبه 30 / 1 / 1392برچسب:,ساعت13:14توسط ***کوثر*** | |

کشورهای صادر کننده نفت،بشکه نفت رو پس میگیرن یا با بشکه میدن؟؟؟؟؟؟ لطفا جواب بدین چون فکرمو خیلی مشغول کرده!!!!!؟

+نوشته شده در یک شنبه 23 / 1 / 1392برچسب:,ساعت23:6توسط ***کوثر*** | |

اول سلام.دوم دوستانی که به وبلاگ قبلی من kosarzakeri.loxblog.com میرفتین باید بگم بدلایلی در اون وبلاگ اختلال ایجاد شد و حالا وب جدیدم اینه.و سوم بحث اصلی توصیف عشقه!بعضی ها میگن:عشق سکوتی است که اگر بشکند از هر فریادی بلندتر است؛بعضی هام میگن:عشق یعنی ترس از دست دادن تو؛بعضی های دیگه میگن:عشق سوء تفاهمی است بین دو نادان که بایک ببخشید حل میشود.حالا توصیف شما از عشق چیه؟

+نوشته شده در جمعه 14 / 1 / 1392برچسب:,ساعت18:9توسط ***کوثر*** | |

وقتی"جهان"از ریشه"جهنم"می آید؛وقتی"آدم"از"عدم"و""سعی"از ریشه"یأس"می آید؛وقتی یک تفاوت ساده در حرف"کفتار"را به"کفتر"تبدیل میکند،باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی تفاوتی چون"نان"دل بست."نان"را از هر طرف که بخوانی"نان"است. (قیصر امین پور)

+نوشته شده در یک شنبه 1 / 1 / 0برچسب:,ساعت22:16توسط ***کوثر*** | |

ایـــن روزهــا هــــر نفـــس درد اسـتــــ کـــہ مــے کشـــمـ در نبـــودتــــ .اے کــاش یـــابــودے یـــا اصـلا نبـــودے.ایــن کـــہ ھستـــے و کنـــارمــ نیـستــــے دیـــوانــــہ امـ میـــکنــــد...بفــہــمــ بــے انصـــافــــ ...

+نوشته شده در پنج شنبه 1 / 1 / 0برچسب:,ساعت18:40توسط ***کوثر*** | |